مدیر هتاک کانال اصلاحطلبان کیست و چه عقبه فکری دارد؟ +عکس
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۳۰۶۱۴۶
بررسی این نمونهی حقیر از تفکر اصلاحطلبی، در یک چشمانداز بزرگتر به شناخت فضای عمومی ذهنی اصلاحطلبان نسبت به ارزشهای دینی کمک میکند.
سرویس سیاست مشرق- در روزهایی که کشور ما هم مثل بخش عمدهی کشورهای دنیا درگیر مواجهه با شیوع ویروس کروناست، برخی وابستگان جریانهای سیاسی که اصولا و ماهیتا «بحران-زیست» هستند، نقابها را کنار زده و ماهیت خود را بیمحابا افشاء میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اخیرا چندین توئیت از فردی که خود را «با افتخار اصلاحطلب» می خواند در فضای مجازی می چرخد که محتواهایی هتاکانه و تمسخرآمیز و حتی جنسی دارد. این فرد با نام «هادی مهرانی» ، خود را «مدیرمسوول پایگاه خبری جانبازان اصلاحطلب» معرفی می کند. نکته قابلتامل این که در تصویری که در اسفندماه ۹۵ از دیدار برخی مدیران کانالهای تلگرامی با وزیر اطلاعات منتشر شد، این فرد درست در کنار جناب وزیر حاضر است.
البته حقیقت این است که فرد مورد اشاره، بسیار کوچکتر و حقیرتر از آن است که فینفسه ارزش یک گزارش خبری را داشته باشد، لیکن بررسی این نمونه در یک چشمانداز بزرگتر، می تواند به شناخت فضای عمومی ذهنیت وابستگان به جریان اصلاحات نسبت به نظام، ارزشهای رسمی آن و حتی اعتقادات و باورهای مذهبی کمک کند. به عبارت دیگر، «هادی مهرانی»، تنها یک مصداق و یک چهره بینقاب از ذهنیت و تفکر رایج در حلقهها و محافل جریان موسوم به «اصلاحطلب» است. بیتردید آنچه که در توئیتهای این فرد عینیت می یابد، محصول رسوب خودآگاه یا ناخودآگاه آن تفکرات و مواضعی است که در محافل و گعدههای این جریان در جریان است.
این زبان پر از هتاکی و توهین نسبت به اهل دین، باورهای مذهبی و معتقدان به تفکر انقلابی، یکشبه و دفعتا بر زبان و قلم وابستگان این جریان ظاهر نشده است، بلکه دستکم عقبهای ۳۰ ساله دارد و محصول یک مغزشویی سیستماتیک و بیوقفه روی وابستگان این جریان، به ویژه نسلهای متاخر است.
در همان ابتدای دهه ۷۰ خورشیدی، محفلی از امنیتیهای وابسته به جناح چپ و سایر دولتمردان سابق این جریان به بهانه کار فکری نشریهای به نام «کیان» را راه انداختند.
حلقه کیان متشکل از شاگردان و مریدان عبدالکریم سروش بود که با تغییر فضای سیاسی و فرهنگی کشور و به حاشیه رفتن جناح چپ، از مناصب دولتی و مطبوعات رسمی جدا شده بودند و قصد داشتند با فراغ بال بیشتر و فارغ از قید و بندها و ملاحظات پیشین، با صراحت بیشتری تجدیدنظرهای خویش در ارزشهای مذهبی و انقلابی را بازنشر دهند.
در نگاهی گذرا به نامهای اصلی تشکیلدهنده کیان، بعضا تفکراتی ناهمگون را میبینیم که صرفا برای دنبالکردن یک هدف مشترک، زیر چتر کیان گرد آمدند. استخوانبندی اصلی این حلقه، از چپهای اسلامی سابق چون سعید حجاریان، محسن آرمین، محسن سازگارا، علیرضا علویتبار، اکبر گنجی و عمادالدین باقی بودند که خود در دهه اول انقلاب به طور رسمی جزو بدنه جمهوری اسلامی و حتی عضو رسمی نهادهایی چون سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات محسوب میشدند.
این دسته از افراد، که بعد از کمرنگشدن نقش جناح چپ در حاکمیت بعد از سال ۶۸، به ادامه تحصیل در رشتههای علوم انسانی و کار در موسسات مطالعاتی (همچون مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری) مشغول شده بودند، به این نتیجه رسیدند که دوران انقلابیگری و آرمانهای انقلابی به پایان رسیده است، و اکنون برای حکومتگری باید به یک ایدئولوژی و دستگاه فکری جدید متوسل شد. آنها در دانشگاه، پای درس اساتیدی چون عبدالکریم سروش، حسین بشیریه و سیدجواد طباطبایی به یک مفهوم جدید رسیدند که گویی شاه کلید همه قفلها بود: توسعه با خوانش لیبرال-سرمایهداری
حلقه کیان
این همان نقطهای بود که این روشنفکران چپ اسلامی دیروز را به روشنفکران لیبرال وابسته به طیف نهضت آزادی چون آرش نراقی، حسین قاضیان، مجید محمدی و مرتضی مردیها پیوند میزد. این چهرهها، چهارشنبه هر هفته در منزل یکی از اعضاء گرد میآمدند و درباره مفاهیمی مثل توسعه، لیبرالیزم، جهانیسازی و... و. بحث میکردند(که به اصحاب چهارشنبه معروف شدند).
برآیند این رایزنیها، رسیدن به رویکرد توسعه محور (توسعه به سبک غربی) با شیب ملایم بود. به این معنا که ابتدا باید بستر فرهنگی توسعه در جامعه مهیا میشد. برای تحقق این امر، قرار بود ابتدا از طریق کاستن از وجه ایدئولوژیک دین و تبدیل آن به یک شریعت حداقلی، ذهنیت جامعه ایران به طور کامل از مرحله انقلاب عبور کند، تا بعد در دو حوزه اقتصاد و سیاست لیبرالیزم از سنخ ترکیه و مالزی و کشورهای جنوب شرق آسیا حاکم شود. این جا بود که تفکر چپ اسلامی سابق بیش از پیش به تفکر مرحوم مهندس بازرگان و طیف ملی-مذهبی نزدیک میشد.
نظریهپردازی برای ایدئولوژیزدایی و غیرسیاسیکردن دین، ماموریتی بود که عبدالکریم سروش از چند سال قبل برای خود در نظر گرفته بود. از همین رو سروش تبدیل به قطب معنوی حلقه کیان شد.
آوردن مصادیقی از محتوای کیان، بیش از هر تفسیری خود خطوط حاکم بر این جریان فکری را روشن می سازد:
"ائمه از دو ویژگی علم و عصمت برخوردار بودند، اما فقیه هیچ کدام از این دو را ندارد، لذا وجوب تبعیت ندارد و جامعه هم راهی جز رجوع به عقل جمعی ندارد. هیچ الگویی در زمان غیبت برای جامعه در دست نداریم. " (محسن کدیور، کیان، شماره بهمن ۷۷)
"کار اساسی پیامبر آن بود که اعراب را دچار بحران هویت نمود و آنها را هویت نو بخشید... امروز نیز تمدن متجدد غرب، ما مسلمانان را دچار بحران هویت نمود و دین توان رویارویی با تمدن غرب را ندارد. تنها منجی، عقلانیت مستقل است. " (عبدالکریم سروش، کیان، مهر و آذر ۷۸)
"ولایت منحصر در شخص نبی اکرم است و با رفتن او، ولایت نیز خاتمه مییابد. او خاتمه نبوت و خاتم ولایت بود. ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است. " (سروش، کیان، بهمن ۷۷)
یکی از پروژههای اصلی که این نحله هم درحوزه فرهنگ و هم سیاست به دنبال ان بودند، پروژهای بود که مرشد فکری این افراد، عبدالکریم سروش(با نام اصلی محمدحسین حاج فرجالله دباغ) از نیمه دهه ۶۰ به صورت خزنده و چراغ خاموش آغاز کرد که همان «پروتستانتیسم اسلامی» بود.
سروش در ادامه خطی که از دوران مشروطه کلید خورد و با مکتوبات امثال احمد کسروی، شریعت سنگلجی و حکمی زاده در زمان رضاخان ادامه یافت و با مهدی بازرگان و علی شریعتی به انقلاب پیوند خورد، به خیال خود به دنبال «اصلاحات دینی» در اسلام به سبک تجربه تاریخی اروپا در پایان قرون میانه، و اصلاحات دینی در مذهب کاتولیک مسیحی بودند. امهات اهداف این پروژه کمرنگ کردن نقش فقه و کلام در دین، حذف روحانیت، حذف حداکثری «احکام» از شرع، نگاه پوزیتیویستی و علمزده به دین، شخصیسازی دین و تبدیل آن به یک نوع معنویت رقیق شخصی بود که هیچ مدخلیت سیاسی و اجتماعی نداشت. و البته لازم به ذکر است که این نحله فکری به شدت مخالف «اسلام سیاسی»، از هر نوع ان است.
از دل همین حلقه و همین تفکرات بود که هاشم آقاجری(عضو تحریریه کیان و از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب)، در ۱ دی ماه ۸۱، در سخنرانی خود به مناسبت بزرگداشت دکتر علی شریعتی، سخنرانی بسیار تند و هتاکانهای علیه مجموعه روحانیت انجام داد. به قطعاتی از این سخنرانی جنجالی آقاجری توجه کنید:
" پروتستانتیسم میگفت ما باید مسیحیت را از دست روحانیت سنتی کلیسا آزاد کنیم. مسیح را باید از پاپ نجات داد. تز خودکشیشی، تز کالون بود که میگفت ما برای ارتباط با خدا و فهم کتاب مقدس احتیاج به واسطه نداریم. کتاب مقدس، خدا و پیامبر، همه را به طور مستقیم مورد خطاب قرار دادهاند. مگر وقتی مسیح با مردم اورشلیم سخن میگفت واسطه داشت که کلمات او را بگیرند و برای مردم شرح و بسط دهند؟ "
"یکی از کارهای شریعتی در این راه، تفکیک اسلام ذاتی از اسلام تاریخی بود. بسیاری از چیزهایی که نهاد رسمی و سنتی دین، و متولیان رسمی آن به نام اسلام مطرح میکنند، اسلام ذاتی نیست. این اسلام تاریخی است. اسلام تاریخی یعنی آنچه روحانیون و علما و مردمان اعصار و قرون گذشته اندیشیدهاند و تجربه کردهاند بر روی هم جمع آمده و امروز صرفا به دلیل اینکه مربوط به گذشته است مقدس شده و لباس دین به تن کرده است. "
" ما در اسلام طبقهی روحانی نداشتیم. طبقهی روحانی در تاریخ ما پدیدهای جدید است. بسیاری از این عناوین آنچنان تازه است که گاه عمرش از پنجاه - شصتسال نیز فراتر نمیرود: سلسله مراتب آیتالله، حجتالاسلام، ثقةالاسلام، چی چیالاسلام، چی چیالاسلام "
هاشم آقاجریو بخش بسیار معروف و جنجالی این سخنرانی آنجاست که آقاجری، کلیت بحث «تقلید» در فقه شیعه را با لحنی زننده زیر سوال برد:
" شریعتی میگفت: رابطهی دینشناسان با مردم رابطهی معلم و متعلم است، نه رابطهی مراد و مرید، و نه رابطهی مقلد و مقلد. مگر مردم میمون هستند که تقلید کنند. در رابطهی تعلم، متعلم میفهمد و بعد عمل میکند و بعد سعی میکند فهمش را رشد بدهد تا روزی از این معلم بینیاز شود و بتواند مستقیم مراجعه کند، درک کند، بفهمد، و استنباط نماید. "[۱]
آقاجری در ادامه بحث از تلاش برای ادامه پروژه شریعتی ذیل عنوان «اومانیسم اسلامی» سخن گفت.
از سال ۸۱، تا امروز، ۱۷ سال گذشته و همه قرائن و شواهد بر این مبناست که بخش زیادی از عناصر جریان موسوم به «اصلاحطلبی»، به لحاظ تفکر از دعاوی آن روز آقاجری تندتر و رادیکالتر هستند و از کل شرع و اعتقادات شیعی، تنها به برخی مناسک و برخی پوستهها و ظواهر پایبند هستند و نه تنها از مرحله «حکومت دینی» گذشتهاند و به شدت ان را محکوم می کنند، که زبانی بسیار تند و گزنده در طعن و حتی هجو اعتقادات دینی دارند. از این رو، در دست کم ده سال اخیر، تقریبا موردی نبوده که اعتقادات دینی مورد هجمه قرار بگیرد و چهرههای شناختهشده جریان اصلاحات(که در نقد و کینهورزی با نظام بسیار فعال و پرحرف هستند)، برای دفاع از ساحت دین، حتی در حد یک توئیت یا استوری از خود واکنش نشان دهند و به دفاع برخیزند. یا مواضع آنان نسبت به رویداد عظیمی چون راهپیمایی اربعین و مناسبات مذهبی دیگر، در بهترین حالت نادیده گرفتن و در بدترین حالت، تمسخر و نیش و کنایه و حتی هجو است.
یکی از چهرههای فکری و تئوریسینهای جریان اصلاحطلب، «مصطفی ملکیان» (از اعضای شاخص حلقه کیان)، در همین راستا، چندسالی است که عملا از مرحله شریعت عبور کرده و از پروژهای به نام «معنویت و عقلانیت» دم می زند که همان دیدگاه شریعت حداقلی، معنویت شخصی و نگاه پوزیتیویستی به دین است. آش تفکرات ملکیان(که مریدان فکری زیادی در بین اصلاحطلبان دارد) آنقدر شور شد که در مصاحبهای در سال ۹۱ به تقدیس آیین بودیسم(که یک دین بدون خدا و بدون شریعت و انسانمدار است) پرداخت:
"من معتقدم دین بودا به سه دلیل حائز خصلت و استعداد جهانی شدن است: یکی این که بودا تنها بنیانگذار دین و مذهب است که ازما اطاعت بیچون و چرا نمیخواهد... دوم این که آیین بودا کم شریعتترین دین است، به طوری که بیش از هر مذهب دیگر به باطن اهمیت میدهد، نه به ظاهر ما... و جهت سوم این که دین بودا از اول گفته است من برای درد و رنجهای بشر آمدهام و این دین، تنها دینی است که این را می گوید... هیچ دینی نیست که مثل آیین بودا تمام بخش هایش راجع به درد و رنج باشد. "[۲]
مصطفی ملکیانحال اگر می بینیم که یک فرد بیهویت و کمتر شناختهشده در این جریان، اینچنین افسارگسیخته روی به هتاکی آورده، نمی توان این ماجرا در خلأ و بدون پیش زمینه و بدون بررسی عقبهها و ریشههای فکری بررسی کرد.
[۱] http://ensani.ir/fa/article/۹۱۶۴۴/
[۲] http://www.۵۹۸.ir/fa/news/۷۱۳۲۰
منبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا علی شریعتی عمادالدین باقی شیعه اصلاح طلبان مالزی ترکیه نهضت آزادی مصطفی ملکیان اصلاح طلبان سعید حجاریان اکبر گنجی دوران مشروطه اومانیسم اسلامی سازمان مجاهدین انقلاب عبدالکریم سروش عبدالکریم سروش اصلاح طلب حلقه کیان رابطه ی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۳۰۶۱۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مهدی نصیری; زیر تیغ اصلاحطلبان و اصولگرایان/ توهم یا شوخی یا پروژه هدفمند؟! +جدول
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، واکنش ها به جنجال اخیر «مهدی نصیری» سوپر حزب اللهی دیروز و سوپر منتقد این چند ماه اخیر، ادامه دارد. او که در دهه ۶۰ و سال های حضورش در کیهان، در قامت یک چهره تند و افراطی جناح راست فعالیت می کرد، این روزها از منتهی الیه حکومت به منتهی الیه اپوزیسیون شیفت کرده است.
بنا بر آنچه عباس سلیمی نمین فعال سیاسی اصولگرا که سابقه همکاری با او را داشته است، روایت میکند او آن سال های ابتدایی بعد از انقلاب مواضع افراطی داشته و مواضع این روزهایش تلاش او برای پاک کردن آن مواضع از ذهن مردم است.
مصاحبه نصیری با بی بی سی فارسی و نسخه پیچی او برای اصلاح طلبان را باید در راستای همین مشی او تفسیر کرد. وی در این گفتگو خواستار آن شده که اپوزیسیون، شکاف بین مصطفی تاجزاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهی میتوانند متحد شوند. نصیری از میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاحطلبی نام برده که میتوانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنتطلبان چارهاندیشی کنند.
ایده او در گفتگو با بی بی سی که یک هفته بعد از خروجش از ایران و حضور در کانادا، بیان شده است به سرعت واکنش اصلاح طلبان را به دنبال داشت.
سید محمد علی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز، در یادداشتی در شبکه اجتماعی ایکس، با تاکید بر اینکه مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود، نوشت: «گفته اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می داند نه شاهزاده می تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه مند به همکاری با شاهزاده است.»
همچنین غلامحسین کرباسچی، مدیرمسئول روزنامه هممیهن، در واکنش به این مصاحبه، با اشاره به اینکه وی اصلا مهدی نصیری را فرد متعادلی نمیداند، گفته؛«نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرفهایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاحطلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، میفهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»
محمد مهاجری نیز در نقد حرف های نصیری در یادداشتی نوشته است؛«چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد. با برخوردهایی که با برخی چهره های سیاسی منتقد و حتی مخالف در داخل ایران شده بشدت مخالفم ، اما اینها چه دخلی دارند به آن شاهزاده بدنام بدکار؟»
سکوت اصولگرایانه؟عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب، اما موضعی متفاوت گرفت و سکوت اصولگرایان در این ماجرا را به چالش کشید. او در گفتگو با خبرآنلاین تاکید کرد؛«واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضعگیری صریحی میکردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کردهاند. ولی چون نمیخواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان میکنند موضعگیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاحطلبان انداختهاند.»
این نقد عبدی با واکنش روزنامه اصولگرای جوان روبرو شد. این رسانه به نوعی مسئولیت این اظهارات نصیری را متوجه اصلاح طلبان کرده و با حمله به چپ گرایان نوشته است؛« مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. اصلاح طلبان چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، اما حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.»
در جدول زیر مروری بر اظهارات انتقادی اشخاص و رسانه های مطرح اصلاح طلب و اصولگرا، به مصاحبه مهدی نصیری با بی بی سی، داشتهایم؛
ردیف | نام/ گرایش سیاسی | اظهارات |
۱ | محمد علی ابطحی/ فعال سیاسی اصلاحطلب | * آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. * نه بولتن نویسی واظهار نظرهای تند حزب اللهی اش در گذشته توانست ریشه اصلاح طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونی اش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. |
۲ | عباس عبدی/ فعال سیاسی اصلاح طلب | * مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود. *دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایدهها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرفها را دیگرانی هم در خارج زدهاند ولی بسرعت به حاشیه رفتهاند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف میزد، قدری از این فضا بهرهمند میشوند. به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است. ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی ارادههای افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیست. |
۳ | محمد مهاجری/ فعال رسانهای اصولگرا | * چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد. *برگردید آقای نصیری! منظورم برگشتن به تهران و قم نیست. این حق شماست که هرجای عالم می خواهید زندگی کنید. عدهای خوشحال میشوند که شما در مغرب زمین بمانید و به قول آنها تمام شوید. گروهی میگویند شما پلهای پشت سرتان را خراب کرده اید و برنمیگردید. من، اما پیش بینی ام این نیست. |
۴ | غلامحسین کرباسچی/ فعال سیاسی اصلاح طلب | * آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرفهایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاحطلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، میفهمند که ایشان آدم متعادلی نیست. *نصیری آن زمانی هم که در کیهان و پیش آقای شریعتمداری بود و جاهای عمومی کشور در دست آنان قرار داشت، فضاحتی علیه شخصیتهای ملی، مذهبی و فرهنگی به وجود آورد و آن همه توهین، ناسزا و تهمت علیه آن افراد زد که آن زمان هم معلوم بود که ایشان تعادل ندارد. در حال حاضر هم به دنبال همان مسیر است فقط ورق را برگردانده است. میداند که کسی به او وقعی نمیگذارد و جایگاهی ندارد، میخواهد این سمت افراط را بگیرد تا دیگران به حرف او گوش بدهند. *به نظر من آقای نصیری نه جایگاهی در محافل اصلاحطلبها دارد، با توجه به سوابق ایشان، براندازها میفهمند که فقط به درد همین تبلیغات در رسانههایی مانند بیبیسی میخورد که مثلا حرف تازهای زده شود. در هر صورت ایشان جایگاهی ندارد. |
۵ | علی باقری/فعال سیاسی اصلاحطلب | * از "شاهزاده" تا "تاجزاده"، فاصلهای به وسعت و عظمت مردمیترین انقلاب تاریخ معاصر وجود دارد. ولو آنکه تحقق اهداف بلند انسانی و آرمانی آن انقلاب، دستخوش دستاندازی "نااهلان" و "نامحرمان" قرار گرفته باشد. |
۶ | محمود صادقی/ نماینده مجلس دهم | * اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاحطلب دموکراسیخواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فرد محور هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد. آقای نصیری ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی! کاین ره که تو میروی به ترکستان است. |
۷ | جواد امام/فعال سیاسی اصلاحطلب | * نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاههایی است که قبلا توسط مهدی نصیریها پایهگذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است. |
۸ | شهابالدین طباطبایی/فعال سیاسی اصلاح طلب | * اظهارات مهدی نصیری تکرار یک شوخی بیمزه و توهمی است که ۱۴۰۱ هم براندازان خارج نشین برایشان ایجاد شده بود. نه مردم و نه نخبگان سیاسی هیچکدام نگاهشان به بیرون از کشور نیست. |
۹ | حمیدرضا جلاییپور/فعال سیاسی اصلاح طلب | * این طرح نه جدید و نه جدی است و قبلا توسط آقای رضا علیجانی و یکی از سخنرانان همایش نجات ایران مطرح شده بود. اما دربارهٔ طرح مجدد این ایده توسط آقای نصیری، به طور خاص نقد اصلی دارم. *آقای نصیری چه زمانی که در کیهان بنیادگرایانه و اقتدارگرایانه علیه مصلحان مینوشتند و بعد با گرایشی شبهتفکیکی هر گونه مدرنشدن و همهٔ دستاوردهای علمی و عرفانی بشر را تخطئه میکردند و چه امروز که طرفدار نوعی انقلاب آرام شدهاند و پیشنهاد چنین ائتلافی را میدهند در دیدن واقعیت و پیچیدگیاش ضعف شدیدی داشتند و با رویکردی هیجانی که بلوغ شناختی ندارد، به خاطر شیفتگی به ایدهها و تغییرات رادیکال در نظر از روی واقعیت میپریدند. *به نظر من رضا پهلوی با شکست شدید «همبستگی»اش و حمایت بیشرمانه از نتانیاهو نمیتواند، حتی در آینده، مورد حمایت اکثریت ایرانیان قرار بگیرد و در این چندماه اسرائیلشیفتگیاش و به ویژه بعد از عملیات وعدهٔ صادق و روشن شدن امتناع آمریکا و ناتوانی اسرائیل در حملهٔ نظامی به ایران ضربهٔ کاریای خورده است. عجیب است که بعد از این افول شدید آقای نصیری به فکر احیای او و ائتلاف با او افتاده است. |
10 | عباس سلیمینمین/ فعال سیاسی اصولگرا | * آقای نصیری مجبور است که این کار را برای فراموش شدن مواضع تند و افراطی خود در گذشته انجام دهد. روز به روز مواضع افراطیتری اتخاذ خواهد کرد تا اینگونه پذیرفته شود. هیچکس نمیتواند به او اعتماد کند و در این وادی بیشتر سقوط خواهد کرد. بنابراین، فاجعهای رخ خواهد داد که در رابطه با منافقین و سایر نیروهای افراطی رخ داد. * قبلا مواضع افراطی داشتند الآن تفریطی. ایشان بر این باور بود که زن برای لذتبخشی به مرد آفریده شده است. هرچی به ایشان گفته میشد که این دیدگاه با نظر اسلام نمیخواند و نظرات امام خمینی(ره) و رهبری اینگونه نیست، حرف خودش را میزد. در بحث تکنولوژی هم یک دیدگاه بسیار عقبافتاده داشت که اینها نشانه مدرنسیم است و نباید استفاده کنیم. * شما یک وقتی جریان اصلاحطلب را نقد میکنید، اشکالی ندارد و خوب است، یک عده هم اصولگرایان را نقد میکنند و بسیار خوب است اما هتاکی و حرمتشکنی هرگز نقد نیست. در گذشته یکبار آقای مخملباف درباره زندگی خودش در یک جلسه خصوصی توضیحاتی ارائه کرد و یک بحثی را درباره مادرش بیان کرد. من هر چه به آقای نصیری گفتم که این حرف در جلسه خصوصی بیان شده و درز پیدا کردن آن خلاف اخلاق است، شما یک موضع و نقدی را به نسبت به آقای مخملباف نسبت به کارهای هنری دارید، اما نباید به مادر او پرداخته و در روزنامه منعکس کنید، غلی رغم تذکر جدی که به ایشان داده شد، این مطلب را منعکس کرد. |
11 | حسین نورانینژاد/ قائممقام دبیرکل حزب اتحاد ملت | * مرور یکی از اتفاقهای اخیر برای شناخت فضای سیاسی کشور خالی از لطف نیست. چند روز پیش آقای مهدی نصیری در مصاحبه بیبیسی فارسی پیشنهاد شاذ «جبههای از شاهزاده تا تاجزاده» داد. شاذ از آن جهت که قرابتی بین این دو در جزء و کل سیاست نیست. از تبار و خاستگاه که بگذریم، یکی استقلال از دولتهای خارجی را اصل میداند و دیگری در پی تجمیع نیروهای خارجی علیه حاکمیت با هدف قدرت گرفتن خودش است. * یکی در پی گذار به دموکراسی است و دیگری در پی گذار به خودش. اساساً طبیعی است که ائتلاف با «شاهزاده» معنایی ندارد جز پذیرش سروری شاهزاده و حداکثر یافتن جایی ذیل دم و دستگاه او. شاه که با کسی فالوده نمیخورد. کما اینکه در پی تلاش برای مصادره اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شعارهای سلطنتطلبانه حتی در شکل واکنشی داده نشد، اما رضا پهلوی با عدهای دیگر شورایی ائتلافی درست کرد که به چند ماه نکشیده برچیده شد. * به هرحال، این پیشنهاد عجیب از جانب آقای نصیری داده شد. پیشنهادی که برای یک برانداز که تنها به «گذار از» با هر هزینه و هر سرانجامی فکر کند شاید معنادار باشد، اما برای آنکه «گذار به» و چگونگی آن را اصل میداند، نمیتواند معتبر باشد. * آقای نصیری که عضو هیچ جریان سیاسی خاصی محسوب نمیشود که آن مجموعه را در مظان اتهام و پاسخگویی قرار دهد. پس این همه موضعگیری و مصاحبهها و یادداشتهای قطاری که با شدت و حدت خاصی هم بیان میشوند، به چه معناست؟ بهخصوص که حاصل این هیاهو چیزی جز جدی کردن این ایده و مشابه آن در آینده نیست. اما به نظر میرسد که این محاسبات در موضعگیریها ملاحظه نشده است. * میتوان پذیرفت که برخی افراد در نتیجه فضای شکلگرفته در این باره ورود کرده و حرفی زده باشند. اما نوع ادبیات بهکاررفته و غلظت آن و تعداد زیاد مواضع، با عرض پوزش از بسیاری از افراد محترمی که در این باره ورود کردند، نشان از نوعی انجام وظیفه و ریاکاری سیاسی دارد. شاید بیان غیرمستقیم اما روشن تاجزاده که در پی این هیاهوها و بعد از ملاقات هفتگی با خانواده، فایل صوتی مناظرهاش با مراد ویسی در نقد سلطنتطلبی را بازنشر و در کانالش دیده شد، نمونهای از یک واکنش کافی باشد. |
12 | سید عبدالجواد موسوی/ روزنامه نگار اصلاح طلب | تحلیلی که من بر اساس شناختم از مهدی نصیری دارم. او هر پروژه ای را که در این سال ها کلید زده از عدالتخواهی تا دشمنی با فلسفه و عرفان، و عصر حیرت، خیلی زود به نقطه جوش رسانده. یعنی در همه این موارد تا ته خط رفته. روزی هم که شروع کرد به انتقادهای بی پروا و صریح از حاکمیت، من و چندتن از دوستانی که او را تا حدودی می شناختیم حدس می زدیم کار به این جاها بکشد. فعلا در نقد تئوری اتحاد شاهزاده و تاجزاده چیزی نمی گویم جز این که این تئوری زاییده آن شتابِ منحصر به فرد است. |
13 | روزنامه سازندگی/ رساانه اصلاح طلب | * مهدی نصیری در سالهای اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنتطلب تغییر داد و با راهاندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را میشناختند، حیرتانگیز بود. کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را میخواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریشهایش خرده گرفت و او را از دایره حزبالله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغهای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد. * اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بیآنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیفتر از آنچه نصیری مینوشت، بازداشت و دادگاهی میشدند. حال وی بیهیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفتوگو با بیبیسی، رضا پهلوی را شاهزاده میخواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی مینشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن میگوید و خواهان یک اتحاد نامقدس میشود. آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سالها در حصر است، سخن میگویید؟ شما آیا نماینده جمهوریخواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شدهاید؟ تاجزاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمیماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنتطلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟ |
14 | روزنامه فرهیختگان/ رسانه اصولگرا | * در نگاه اول مشخص است نصیری دیگر توان فکر کردن یا ایده تازهای به همراه ندارد و سرخورده از وضعیت فعلی به رادیکالیسمی تند روی آورده است. قرار دادن پهلوی و تاجزاده دقیقا همان پازلی است که برخی از رسانههای حکومت هم سال گذشته به آن اشاره داشتند و حالا نصیری آن را بهصراحت بیان میکند و بهوضوح مشخص میکند همایش آینده ایران دقیقا طراحی و پازل دستگاههای غربی برای براندازی بوده است. آنچه رسانههای حکومت بیان میکردند فقط یک تحلیل نبوده و کاملا مصادف است با صحنهای واقعی؛ چراکه یکی از سخنرانان اصلی آن جلسه مهدی نصیری بوده است. * اما به نظر بحث نصیری دارای فرامتن پراهمیتی است. نصیری در واقع با زدن چنین حرف شاذی نشان میدهد که اپوزیسیون ایران نه از شکستهای گسترده در سالهای اخیر بلکه از تحولات جهانی که در حال شکلگیری است هم حیرتزده شدهاند و نمیدانند چطور خود را از وضعیت بهشدت سختی که در آن قرار گرفتهاند نجات دهند.» واکنش تند و انتقادی چهرههای شناختهشده اصولگرا و اصلاحطلب به سخنان نصیری و خط جداکنندهای که خیلی پررنگ روی این مرز کشیدند، نشان از تمیز دادن خطمشی چهرههای شناختهشده اصلاحطلبی و اصولگرا از آنچه نصیری در خیال خود میپروراند، دارد و به او گوشزد میکند با چنین سخنانی نمیتواند برای خود یار بخرد و همتیمی جذب کند و حالا باید دید سریال سرنوشت این نواپوزیسیون تازهمهاجرتکرده از کشور تا کجا ادامه خواهد داشت. |
15 | روزنامه جوان/ رسانه اصولگرا | * مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. * نصیری عین اصلاحطلبان است، بلکه خود اصلاحطلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرفهای پشتصحنه را که از او میپسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام میآموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارششده تاجزاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیدهاید و یک بهیک به صحنه میآیید و نصیری را تکفیر میکنید. اما مگر میشود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامهنگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر میکنید خودتان را تکفیر میکنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست. * سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود میبرند و به اردوگاه اصلاحطلبی میزنند. نمیدانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمیکردند که از آن دولت و حمایتها به جایی برسند که اکنون حرف مشترکشان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری بهتعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد! |
16 | روزنامه صبح نو/ رسانه اصولگرا | * سخنان مهدی نصیری در مصاحبه با بیبیسی فارسی واکنش برانگیز شده است. او در این مصاحبه از ضرورت اتحاد اپوزیسیون جمهوری اسلامی سخن گفته؛ یعنی اتحاد شاهزاده با تاجزاده. جمهوریخواهان با هواداران سلطنت. این سخنان چندان قابل نقد نیست، نه از آن باب که سخن بسیار دقیق و فکر شده و ایدهای است که از عطاری هیچکس جز عطاری نصیری نمیتوانسته بیرون بیاید، نه از تاجزاده که از شاهزاده تا مسیح هم نتوانستند چند ماهی دور یک میز بنشینند و امروز به یکدیگر فحشهای مثبت ۱۸ میدهند. بنابراین امتناع این ایده از روز روشنتر است. و باز نه جای تعجب که نصیری چنین سخنانی را بر زبان رانده که جای تعجب نیست؛ چراکه مسیر هر فرد رادیکالی، افتادن در چرخه رادیکالیسم است. * باید مسیر طی شده و جریان روشنفکری ایرانی نقد شود که امروز مهدی نصیری در این نحله خود را قرار داده است. نقد روشنفکران نه از باب غرض با این جماعت، بلکه از فرط بیگانگی است که با جامعه دارند و رؤیاهایی که اینها در دویست سال اخیر به جای فکر، ایده و اندیشه پیشرفت بهعنوان جنس بنجل به مردم ایران فروختهاند و به جای پیشرفت و توسعه برای مردم ایران، وضعیتی ایجاد کردند که بعد از دویست سال دوباره ایده بازگشت به وضعیت دویست سال گذشته را تئوریزه میکنند. * روشنفکر ایرانی ۲۰۰ سال است که اسیر این توهم است، از مردم سخن میگوید؛ اما فهمی از مردم ندارد. روشنفکر ایرانی که علیه سلطنت شورید و امروز دوباره به سلطنت رسیده است. زمانی مخالف شهر بود و زندگی در روستا را تئوریزه میکرد و امروز مقلد غرب و مدرنیته شده است. |
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901698